همش در حال یادگیری باشید، قدم به قدم متخصص شوید و در رشتهی خود بهترین باشید نه تن دوم، اگر لازم شد مربی احسان پیدا کنید
طلا فقط به تن اول میرسد
متخصص بودن در یک رشتهی خاص، به معنای درآمد بالا و بهترین بودن در همان رشته، به معنای پولدار شدن است. تخصص پیدا کردن یا بهترین شدن به این معنا نیست که ظرف یک هفته ناگهان در یک رشته متخصص شوید، این جستار امثال تفکر کایزن ژاپنیها باید قدم به قدم و به طور همیشگی سپریدن شود.
رابطه تخصص با پول مشابه المپیک با مدال است، نفر اول تخصص، طلا میگیرد که بینهایت ارزش بیشتری نسبت به مدال نقره و برنز نفرات بعدی دارد.
همیشه باید در حال یادگیری و رشد باشید، چون در غیر این صورت هم خویش را به واقعیت نخواهید شناخت هم اینکه بسیاری از فرصتهای گذرا یادگیری را از دست خواهید داد که مجدد تکرار نخواهند شد. حتی تصورش را هم نمیتوانید بکنید که چه تخصصهای ساده و کمدرآمدی میتوانند تبدیل به یک مشاغلی بسیار پردرآمد شوند، فقط اگر در آن پیشه بهترین شوید. حال این شغل میتواند پاکیزگی منزل باشد یا حسابداری یا کارمند فروشگاه یا هر شغلی که به ظاهر نمیتواند شما را میلیاردر کند، غافل از اینکه اگر به قلههای این مشاغل نزدیک شوید زندگی شما دگرگون میشود.
مورد پسین اینکه برای رسیدن به چکاد و تخصص پیداکردن نیازمند یک مربی خوب هستید، شاید برای کل این راهحل صحیح نباشد، ولی در اکثر مواقع داشتن یک مربی و یک الگوی در دسترس، میتواند چالشهای ابهت را برای شما راحت کند و مایه شود تصمیمات بسیار بهتری در حیات بگیرید.
حتما بخوانید: ۱۰ مهارت بایسته برای موفقیت در هر کاری
. برای پولدار شدن باید کالری مصرف کرد، باید به پیشباز چالشهای جدید رفت و کالری را در جهت صحیح کاربرد کرد
استفاده هوشمندانه از کالریها به سمت بالا - چگونه پولدار شویم
پولدار شدن همانند تفریق وزن است. بسیاری از ما در جستجوی خوراکیهایی هستیم که ما را لاغر کنند، از چای سبز لاغرکنندهی تقلبی گرفته لغایت هر چیزی که در تلگرام ببینیم. ولی وزن کم کردن و پولدار شدن یک چیز مشترک دارند. کس باید عرق بریزد الی آنها را به دست آورد.
نمیتوانید وقتی دستتان توی جیبتان است از نردبان موفقیت بالا بروید.
– آرنولد شوارتزنگر
شاید بگویید این نکتهای کلیشهای است، اما حرف ما فقط این نیست که بدون سعی به جایی نمیرسید، حرف اصلی ما این است که هوشمندانهتر حیات کنید و کالری مصرفی خود را در جهت موفقیت صرف کنید، چون همانند زمان که اندک است، در طول روز هم شما کالری محدودی دارید. مثلا به جای اینکه شبها وقت بگذارید و برای قدم زدن به پارک بروید، هر روز صبح لغایت محل شغل پیادهروی کنید. این شغل هم ذهن شما را صبحها شادابتر میکند، هم یافتن آدرس و جهتیابی ذهن شما را تقویت میکند و نکتهی سایر اینکه رویت آدمها، چیزها و مسائل گوناگون در طول مسیر، خلاقیت شما را افزایش میدهد. علاوه بر این، شب هم نیاز نیست دوباره نیم ساعت پیادهروی کنید و میتوانید این موعد را به پیشه دیگری اختصاص دهید. کافی است به ۲۴ ساعت خود نگاهی بیندازید و ببینید که انرژی خویش را صرف چه کارهایی میکنید و اگر انرژی خاصی در جهت موفقیت صرف نمیکنید، همین حالا تصمیم بگیرید و کالریهای خویش را در جهت کامیابی پیمان دهید. شما با صبر کردن و خوردن و خوابیدن پولدار نخواهید شد، مگر آنکه شاهزادهای عرب باشید یا پدرتان پیشتر عرق ریخته باشد یا اینکه از طریق خلاف بخواهید پول درآورید که دیگر نیازی به خواندن ادامهی مقاله ندارید. برای پولدار شدن باید تصمیم بگیرید، باید روی کاغذ بنویسید و به بارو بزنید، تصویر پسزمینه موبایل و کامپیوتر خود را هم باید در همین راستا عوض کنید.
اگر به شما چالش جدیدی از سوی مدیرتان پیشنهاد شد، نترسید چون این بهترین فرصت برای جنبش رو به جلو است حتی اگر شکست بخورید در نهایت هوده خواهید کرد.
بیشتر ما زمانی که یک تغییر در روند کار یا یک پروژه جدید مطرح میشود، عقب میایستیم و صبر میکنیم سایرین این بحران جدید را پیش ببرند و اگر کامیاب شدند شما هم از آنها آموزه بگیرید. دقیقا این همان کاری است که مایه میشود در اکثر اوقات عقب بمانید و تدریجا از دایره افراد رو به رشد و موفق خارج بیایید. نه تنها از بحران جدید نترسید بلکه به مدیر خود هم بگویید که به تعقیب چالش هستید و هر پروژه جدیدی که پیش آمد اخ دارید که خود را بیازمایید.
حتما بخوانید: ۲۴ عبرت وارن بافت برای پولدار شدن
. سررسید را هدر ندهید و از ابزارهایی مشابه موبایل که بیشترین وقت را از شما میگیرند، در جهت بهتری بهرهگیری کنید
موبایل سازنده یا نابودگر، گزینش با شماست
یک دقیقه چه برای شما چه برای یک کارمند رستوران که با تمام وجود شغل میکند و یاد میگیرد و چه برای کسی که در رشتهی مورد علاقهی خویش در دانشگاه تحصیل میکند، یکسان است. شما دقیقههای خویش را در تلگرام و تفریحات دیگر صرف کردید، آن کارمند رستوران با سرمایهگذاری دقیقههایش پس از ۳ سال، رستوران کوچک خود را زد و آن دانشجو، دکترای رشتهی باره علاقهاش را گرفت و پیشنهادها پشت راز هم به سویش سرازیر شد.
یک موبایل، هم میتواند نیمه وقت آزاد شما را نابود کند و هم میتواند مربی شما برای یادگیری زبان یا یک تخصص باشد، تصمیم با خودتان است.
این دقایق به مشابه سکههایی هستند که میتوانید در تفریحات سرمایهگذاری کنید یا در آینده. تصمیم با خود شما است. مثلا برای اینکه چک کنید به راستی این مورد را رعایت میکنید نگاهی به اپلیکیشنهای موبایل خود بیندازید. آیا اکثر اپلیکیشنهای شما بازیهایی مانند clash of clans یا بازیهای بیمورد و بدون فایده هستند یا اپلیکیشنّهای فوقالعادهای ماننده doulingo برای یادگیری زبان جدید یا اپلیکیشنهایی که به مدیریت زمان و بهرهوری شما کمک میکنند؟ اگر واقعا پاسخ سوال «چگونه ثروتمند شویم» را میخواهید بدانید، باید جوانب گوناگون زندگی خود را در همین راستا قرار دهید. تلفن هوشمند به انگیزه اینکه تقسیم ابهت از حیات روزمره ما را اشغال کرده گرد از این جنبههای کبیر است و هم میتواند زیاد برای موفقیت شما مفید باشد و هم میتواند یک افزار بازی برای هدر رفتن زندگی شما.
. نسبت به اطرافتان تیزبین باشید، فرصتها و نیازها را ببینید و «تفکر سیستمی» را در ذهن خویش پرورش دهید
تیزبینی و تفکر سیستمی - چگونه ثروتمند شویم
شاید بگویید تیزبینی و تفکر سیستمی چه ارتباطی با هم و چه ارتباطی با اینکه چگونه پولدار شویم دارند. اول اینکه بگوییم تعریف سادهی تفکر سیستمی این است که بتوانیم لایههای زیرین یک اتفاق را ببینیم و بتوانیم روابط علّی و معلولیای را تشخیص دهیم که این اتفاق را به وجود آوردهاند و این سیستم روابط علّی و معلولی به ما کمک میکند فرصتها را بشناسیم و بتوانیم یک اتفاق را تکرار کنیم. این جستار نیازمند تیزبینی و توجه بالا نیز هست، چون بسیاری از اتفاقات کوچک و بزرگ و مهم را نخواهیم رویت و بدون داشتن اطلاعات کافی نمیشود یک سیستم صحیح و بخردانه از علتها و معلولها را ساخت. سرتان درد گرفت؟ مثلا فرض کنید به یک روستا سفر کردهاید و پیرمردی را دیدهاید که نوعی خاص از کفش را میدوزد.
تیزبینی نمیگذارد اطلاعات را از دست دهید اما تفکر سیستمی به شما امکان تحلیل اطلاعات و ترسیم فرصت را میدهد، یک عقاب فقط با چشم شکار نمیکند، بلکه با تفکر سیستمی میفهمد در چه زمانی باید تازش کند.
اگر تیزبین باشید و تفکر سیستمی داشته باشید فقط به این اکتفا نمیکنید که به پیرمرد «خسته نباشید» بگویید. بلکه به شرایط مُد در شهر خویش توجه میکنید، به اینکه بها تمامشدهی این محصول چقدر است، آیا نیازی در بازار برای این محصول هست؟ آیا امکان افزایش فرآوری این محصول هست؟ آیا امکان برپایی تنوع در این فرآورده یا افزایش کیفیت هست یا خیر؟ رقبای این محصول چه کسانی هستند و چطور میتوانید محصولی رقابتی را به شهر خویش ببرید و فروش احسان داشته باشید؟ و هزار سوال سایر که سیستم ذهنی شما را تشکیل میدهند. از این قبیل فرصتهای خام و به ظاهر بیارزش هزاران بار در حیات شما اتفاق خواهد افتاد که کسی قبل از شما به آنها پروا نکرده است. بزرگترین اشتباه در این زمینه این است که به خویش بگویید «چون کسی این پیشه را نکرده یا چون کسی این ایده را ندیده، پس حتما درست نیست.» خیر، هزاران فرصت خفته در همین اطرافتان وجود دارد که منتظر تیزبینی و تفکر سیستمی شما هستند.